شبکه چهار - 14 اردیبهشت 1403

راوی "غروب غرب"، از "طلوع شرق" میگفت (شقایقی که در کویر روئید)

بزرگداشت خدمات مجاهد بدون مرز در "جبهه جهانی رسانه" ، مرحوم استاد نادر طالب زاده / 1403

بسم‌الله الرحمن الرحیم

عرض سلام و ارادت محضر همه بزرگان، خواهران و برادران عزیز.

اولاً باید تشکر کنیم از همکاران استاد طالب زاده از قبیل دوستان افق نو، که مسیر که طالب زاده در میدان مین گشود ادامه می­دهند. می­خواهم راجع به طالب زاده در چشم همه کسانی که نگران حقوق ملت ها و نهضت بیداری اسلامی جنبش­های آزادیبخش با مرکزیت رهایی قدس هستند نکاتی را عرض کنم.

با طالب زاده رفیق بودیم اما من از سر رفاقت اینجا صحبت نمی­کنم. انسان هنرمند و چند بُعدی بود به لحاظ تکنیکی و توان رسانه­ای و هنری، در آن مورد هم اصالتاً نمی­خواهم صحبت کنم. به دو- سه صفت بزرگ ایمانی و انسانی، ذهنی در ایشان می خواهم اشاره کنم که بیشتر نسل جوان ما الآن، جوانانی که در این عرصه ها هستند به آن نیازمندند. می خواهم با آگاهی کامل از معنای کلماتی که به کار می برم عرض کنم که ایشان به تنهایی یک تیپ بود که من الآن نظیر آن و مشابه آن را نمی بینم مگر امید این که شاگردانی که تربیت کرد به تدریج آنها بیایند آیا بتوانند خلأ او را پر کنند یا نه؟ طالب زاده از جمله آدم هایی است که به تنهایی کاری که بر عهده وزارت ارشاد، سازمان فرهنگ و ارتباطات، صدا و سیما و از جمله وزارت خارجه ما بود و همه شان در این مسیر ضعیف عمل کردند عاجز بودند منفعل بودند ایشان کار اینها را کرد. من از دهه هفتاد طالب زاده را می شناسم و اولین ارتباط نزدیک در سفری بود که در زمان جنگ بوسنی به بالکان بود. چند هفته شب و روز ایشان را دیدم هم از خلاقیت او و ایمان او به حرف هایی که می زند شجاعت او و همینطور عبادتش. به اطرافم نگاه می کنم کسی در این قواره ندیدم. آن دو – سه صفتی که امروز جامعه ما احتیاج دارد یکی قدرت شخصیت است. هر کسی نمی تواند انقلاب شخصیتی در خودش ایجاد کند. ممکن است کسانی منقلب و منفعل بشوند اما این که کسی خودش در خودش انقلاب کند فاعل باشد نه منفعل. خیلی آدم قوی­ای است. طالب زاده از چه محیط و جایگاهی به چه محیط و جایگاهی آمد؟ چند نفر دیگر مثل او می شناسید که سیر را ا زغرب و آمریکا و دانشگاه کلمبیا آن محیط و آن وضع طی کند و به خط مقدم جبهه بیاید و بعد از آن مهمتر جبهه بعد از جنگ، که خب من گلایه ها، مشکلات که ایشان داشت اهانت هایی که از چپ و راست می شد از مذهبی و لامذهب، خیلی هایش را در جریان بودم ولی نه مردد می شد و نه می ترسید و نه افسرده می شد نمی دانم این منبع جوشان ایمان او از کجا می­آمد؟ کسی که در یک محیط انقلابی و مذهبی و معنوی بزرگ نشده، ایشان از 15- 16 سالگی­اش تا وقتی که زمان انقلاب به ایران آمد آمریکایی بود در یکی از مهمترین دانشگاه های آمریکا در قلب نیویورک منحتن آنجا بزرگ شده درس خوانده و با یک خانم آمریکایی ازدواج کرده، خانواده داشت، شغل داشت، کارشناسی ارشد سینما در دانشگاه کلمبیا داشت. همه چیز برایش مهیا بوده است. همان چیزهایی که یک عده ای این جا از همان موقع تا الآن آرزویش را دارند و شب ها خوابش را می بینند و در خواب می خندند! سگ­دو می زنند حاضرند خیانت بکنند اما یک جوری آنجا بروند یک دستی به دیوار مقدس دیوار ندبه در آمریکا یکی از این دانشگاه ها و سمینارها بکشند! یعنی همه چیزشان را حاضرند بفروشند که یک پنجم موقعیتی که طالب زاده آنجا داشت می گفت من اولین بار با دیدن یک عکس از امام(ره) قلبم تکان خورد. نگاه امام با نگاه های دیگر فرق داشت. گفت من اول مجذوب تصویر امام شدم بعد حرف هایش را تعقیب کردم. زیر بمباران سنگین رسانه ای صهیونیستی در آمریکا با نگاه شکاکانه به ایران آمدم. ایشان خبرنگار CBS, روزنامه ها و رسانه ها هم برای نیویورک تایمز و هم برای CBS به عنوان خبرنگار آمریکایی به ایران آمد. هم از دانشگاه کلمبیا همین دانشگاهی که الآن اعتراضات ضد صهیونیستی سه روز پیش شروع شد و صد و خورده ای از آن ها را گرفتند اخراج کنند استاد و دانشجو و بعد از آن دانشگاه تا همین الان تا دیشب حدود 50- 60 دانشگاه در آمریکا به آن محلق شدند و استاد و دانشجو پرچم قدس و فلسطین را سر دست گرفتند و علیه صهیونیزم و اسرائیل و علیه مقامات آمریکا شعار می دهند. این چیزها نه سابقه ای دارد نه امکان داشت. همه چیز غیر عادی است. حالا خود ایشان که واقعاً یک نگاه آخرالزمانی اساساً به همه مسائل داشت. ایشان می گفت همه این پدیده هایی که شما فکر می کنید دارد اتفاقی اتفاق می افتد یا طبیعی است همه اینها غیر طبیعی است. ایشان می گفت شما نمی فهمید این هایی که در ایران هستند و در این فضا بزرگ شدند نمی فهمید که مسیر تاریخ تغییر کرده است. از همان اولی که امام انقلاب را شروع کرد. نه چنین جمعیت های میلیونی در هیچ انقلابی به خیابان می آمد نه چین نه روسیه نه انقلاب فرانسه نه هیچ کدام به این معنا انقلاب و مردمی نبودند. این جمعیت های میلیونی با آرم مذهب با رهبری دینی و سازش ناپذیر هر روز بیایند شهید بدهند و باز بیایند. ایشان می گفت باز بعد از انقلاب، از قبل از انقلاب معجزات بیشتری دارد اتفاق می افتد. می گفت این توطئه ها صدتا رژیم انقلابی را سرنگون می کرد بعد از 30- 40 سال باید کل مردم را از صحنه بیرون می کرد. همه چیز غیر عادی است و واقعاً به همه صحنه ها معنوی نگاه می کرد. آدمی که اساساً در مهد مادیات رشد کرد و آموزش دید. من اخلاص و بی توقعی این آدم را و قدرت در انقلاب و تحول شخصیتی که به جبهه و جهاد آمد و به عنوان لودرچی رفت ایشان می گفت اولین بار که می خواستم به جبهه بروم اطلاعات که از من خواست که تو کی هستی؟ من راستش را گفتم که از آمریکا آمدم اینطوری بودم و... می گفت اینقدر غیر عادی بود که آنها شک کردند گفتند یا این دروغ می گوید یا دیوانه است یا جاسوس است. ایشان می گفت من اول که آمدم گفتند نیرو نمی خواهیم برو. بعد که رفتم اینها را نگفتم یک چیز عادی گفتم و آنها قبول کردند و من به عنوان لودرچی به جهاد سازندگی رفتم. دوربین شخصی داشتم خودم شروع کردم چون اهمیت آن صحنه ها را من می فهمیدم خود آن بچه ها نمی فهمیدند که چه کار مهمی دارد اتفاق می افتد ولی من می فهمیدم که این ها برای جهان تازه است. این ها در ذهن جهان و غرب انقلاب خواهد کرد. همین صحنه ای که الآن دارید می بینید. مگر شما 40 سال پیش باور می کردید که یک میلیون جمعیت توی لندن بیاید علیه اسرائیل شعار بدهد؟ صدها هزار جمعیت در فرانسه بیاید50تا دانشگاه آمریکایی بود. می دانید که دانشگاه کلمبیا برای سرمایه داران صهیونیست و یهودی است که اساساً پیوند تاریخی با استعمار انگلیس دارند چون این دانشگاه در قرن 18 با دستور شاه انگلیس تأسیس شد. تا همین الان که هیئت امنای 10- 20تا دانشگاه های اصلی در آمریکا همه با هم یا متداخل هستند یا یکی مطابق هستند و همه شان هم تقریباً سرمایه داران یهودی و صهیونیستی هستند. دانشگاهی که طالب زاده در آن درس می خواند دانشگاهی است که در منحتن نیویورک طبق تقسیم بندی هایی که خودشان می کنند یکی از ده – بیست تا دانشگاه های اول جهان است و خیلی پرطرفدار است. بیشترین جایزه های نوبل را که البته آن هم با سیاست های صهیونیستی و استعماری است. چون بیشترین جایزه های صلح نوبل را به جنایتکارترین آدم های تاریخ معاصر دادند به رئیس جمهورهای آمریکا و مقامات اسرائیل اینها جایزه صلح نوبل را می گیرند. یا به سه – چهارتا آدم هایی که زمان شوروی علیه کمونیست ها بودند و الآن علیه ما هستند جایزه صلح نوبل می دهند که اینها را در جهان مطرح کنند به عنوان چهره های سلبریتی های ادبی و هنری برای جنگ تبلیغاتی. بیشترین جایزه نوبل را فارغ التحصیلان همین دانشگاه گرفتند. این اوباما و آیزنهاور در همین دانشگاه بود. می دانید که شاه ایران اصلاً تحصیلات دانشگاهی نداشت پدرش رضاخان که بیسواد بود و سواد خواندن و نوشتن نداشته؛ آن آخری ها یک متن یک صحفه ای موقع جنگ جهانی دوم به سفیر انگلیس نوشته و به او گفته که من – یک مدت طرف هیلتر رفته بود فکر کرده بود هیتلر برنده شده طرف نازی ها رفته بود – بعد از انگلیس معذرتخواهی می کند و می گوید من را ببخشید و حالا من را دارید برمی دارید بچه ام اینجا باشد! بعد سفیر انگلیس به محمدعلی فروغی که آدم باسواد بی شرف است ملا و خائن بود که این آدم در دو – سه مقطع به ایران خیانت کرد ولی خیلی باسواد بود. سفیر انگلیس به فروغی می گوید این 20 سال در ایران است یک سواد خواندن و نوشتن درست به او یاد ندادید؟ آخر کار که دارد می رود یک صفحه به من نوشته 10- 12تا غلط املایی دارد. این شاه ایران است که می گویند پدر پیشرفت و ترقی و علم و مدرنیته در ایران بوده. شاه هم تحصیلات دانشگاهی نداشت افسری نظامی بود وقتی دانشگاه آمریکا خواستند به او یک امتیازی بدهند یک دکترای افتخاری به او دادند. می خواهم بگویم و همینطور در ذیل این دانشگاه آن ایرانیکاه و این جریان های بهایی و عوامل دربار شاه یارشاتر و این تیپ ها، آن دایره المعارف را در همین دانشگاه زیر نظر صهیونیست ها مدیریت شد و می شود.

خب ایشان در یک دانشگاهی است می خواهم بگویم ببینید از چه دانشگاهی و از چه خاستگاهی به کجا آمده است؟ خب این یک انقلاب بزرگ فکری و روحی است من فکر می کنم باید یک فیلم راجع به خود این آدم ساخت یک فیلم راجع به شخصیت ایشان ساخت هم داستانی و هم مستند، چون ایشان یک الگوی خوبی است. کارشناسی خود را در ادبیات انگلیسی و کارشناسی ارشد خود را در سینما در همین دانشگاه کلمبیا دارد و به لحاظ فنی به او اعتماد داشتند که در چندین خبرگزاری و شبکه های تلویزیونی آمریکا قبل از انقلاب وقتی که ایشان 22 ساله بوده از ایشان دعوت به همکاری می کردند که حالا من نمی خواهم وارد جزئیات آن بشوم. یعنی یک آدمی که افق نو را اینجا می سازد. ایشان در همین شبکه افق تلویزیون هم نقش اساسی داشت. در چند عرصه کار می کند. هنرپیشگی و کارگردانی کرده، تهیه کننده بوده، مصاحبه و میزگردهایی که این نوع کار برای اولین بار طالب زاده آورد. خبرنگار جنگی بوده به همان معنای مصطلح خاصش در دنیا، اصلاً باید گفت ایشان پدر چند جریان در ایران است. یکی اش هم همین بحث خبرنگار جنگی است یعنی تقریباً بعد از طالب زاده گسترش پیدا کرد که هرکجای دنیا در صدر اخبار قرار می گیرد و عمدتاً مناطق جنگی درگیری و خطر است که همیشه کل دنیا خبرهایش را از سه – چهارتا شبکه های آمریکایی، انگلیسی و صهیونیست ها می گرفت که اینجا چرا جنگ شد و چه شد؟ چه کسی چه گفت و نتیجه آن چه شد؟ یعنی هیچ واقعیتی به کسی منتقل نمی شود. واقعیت مشروط به نوع تفسیری که آنها می خواهند گزینش می شد. طالب زاده شاید اولین کسی است که به بوسنی رفت هرجا جنگ و درگیری بود و هرجا اسلام و مستضعفین مطرح بود خودش را رساند و هزار خطر را به جان خودش می خرید تا یک گزارش دسته اول صادقانه و مستقلی تهیه کند و بیاورد. قبل از طالب زاده چه کسی در ایران این چهره های برجسته هم رسانه­ای و هم اطلاعاتی امنیتی و هم سیاسی، هنری، در جهان، در غرب و در آمریکا را این طور ارتباط با آنها برقرار می کرد به او اعتماد می کردند و به لحاظ علمی هم قبولش داشتند و اینها را به ایران می آورد یا در همانجا با آنها شبکه تشکیل می داد. اصلاً ما بعد از طالب زاده در رسانه های ما و در صدا و سیمای ایران فهمیدند که می شود ما در غرب یک عالمه چهره هایی هستند که همفکر ما هستند آدم های مطرح، سلبریتی به مفهوم مثبت و درستش، آدم های باشرف، نه سلبریتی بی شرف. آدم های باسواد که در آمریکا و در اروپا حتی از داخل سازمان سیا و ارتش آمریکا خیلی عجیب است این کار طالب زاده و دو- سه تا دوستان ایشان همین افق نو، که حتماً باید از این کار افق نو حمایت بشود. می دانید که این افق نو را ظریف تعطیل کرد. وزیر ارشاد آن موقع طالب زاده را می خواهد و می گوید هرچه گفتیم خب چرا؟ هیچی! آمریکا خوشش نمی آید. اصرار می کند که خب استدلال کنید می گوید که ظریف شخصاً به من زنگ زده گفته باید حتماً افق نو تعطیل شود! نباید چهره های اپوزوسیون استعمار غرب را دعوت کنید و به ایران بیاورید. یعنی رسماً دستور دادند و تعطیلش کردند. ارتباط بین چهره های رسانه ای جهان اسلام، روشنفکران و هنرمندان جهان اسلام، انقلابیون جهان ولو غیر مسلمان، کشف یهودیان ضد صهیونیسم، پیدا کردن آدم هایی که سابقه عضویت در سازمان سیا و پنتاگون دارند. همین الآن بعضی از اینها کاملاً به نفع فلسطین فعال هستند و دائم هرجا اینها دست شان برسد علیه اسرائیل صحبت می کنند و از داخل کسی به اینها کمک نمی کرد. یک عده می گفتند این ضربه به سیاست خارجی است یک عده می گفتند اصلاً به توچه مربوط است؟ به شما چه مربوط است. ایشان می گفت من گفتم خب به شما مربوط است شما بکنید ما نکنیم. وقتی به شما مربوط است و نمی کنید ما می کنیم و یکی هم شرایط خانوادگی ایشان که من واقعاً تعجب می کنم اینهایی که هیچ چیز دیگری ندارند و علیه او این حرفها را زدند. هرچه از خانواده ایشان بد بگویید اصلاً فرض کنید راست می گویید بیشتر به نفع طالب زاده دارید حرف می زنید. اولاً ایشان خیلی از این حرفهایی که برای خانواده اش می زدند تکذیب می کرد. گفت هم راجع به پدرم دروغ می گویند، هم راجع به مادرم دروغ می گویند، هم راجع به خود من دروغ می گویند. و جالب است که از پا در نمی آمد یعنی من هیچ وقت ندیدم که ایشان خسته بشود و بگوید بس است دیگر. ایشان می گفت همان دانشگاه ما دو- سه تا جایزه بین المللی هم آمریکا و هم به جهان می دهد یکی جایزه معماری و هنرهای زیبا که بزرگترین کتابخانه معماری و هنرهای زیبا در آمریکاست اول هم ظاهراً ایشان دانشجوی پزشکی بود پزشکی قبول شد بعد نخواست به ادبیات رفت و بعد هم به حوزه سینما آمد. گفت من این مسیری را که طی کردم احساس کردم کا ین مسیر ضروری ترین مسیر است ولی هدف شخصی و حرفه ای داشتم تا قبل از این که امام بیاید. اما وقتی که این آدم آمد و دیدم چقدر مقامات و حاکمیت آمریکا این قدر از این آدم می ترسند و چرا این قدر دروغ در مورد ایشان می گویند چرا نمی خواهند ما صدایش را بشنویم و بفهمیم که چه می گوید؟ می گوید وقتی من دیدم اینها اینقدر نگران هستند که صدای خمینی به جهان و به افکار عمومی در غرب و در آمریکا نرسد همانجا به شک افتادم و رفتم سمت یقین کم­کم به این که این آدم غیر از همه است این نه مارکس است نه لنین است نه مائو است. نه پاپ است. تعبیر ایشان این بود که می گفت من دیدم امام از سنخ انبیاء است همین چیزهایی که راجع به پیامبران می گفتند ما فکر می کردیم اینها حرف های سمبلیک و شوخی است دیدیم نه واقعیت دارد. اولاً به عنوان خبرنگار امد حتی ایشان گفت من در مصاحبه با امام که خبرنگارهای غربی بودند زمانی که بازرگان داشت نصب می شد پرسیدم اگر کشتار مردم توسط پهلوی در خیابانها و تظاهرات ها ادامه پیدا کند آیا شما حکم جهاد خواهید داد؟ می گفت اصلاً این سوال با همه سوالات دیگر آنجا فرق داشت و امام گفت اگر لازم بشود بله. همین غرب را ترساند. چون آن موقع می گفتیم از توپ و تانک نمی ترسیم و نمی خواهیم با جنگ و خونریزی باشد این یک انقلاب مردمی و مسالمت آمیز است. شما می کشید! شعار این بود که ما به شما گُل دادیم شما به ما گلوله. طالب زاده می گفت که من این سوال را انجام مطرح کردم - آن موقع ایشان یک نوجوانی بود – اگر لازم شد شما حکم جهاد می دهید؟ امام هم آن جواب را داد و خیلی هم اثر گذاشت. آمدم برای تهیه فیلم برای شبکه CBS آمریکا برای نیویورک تایمز برای بعضی از اینها ولی همین ها تقریباً بود. گفت من برای خبرنگار آمدم ولی دیدم دیگر نمی توانم برگردم. با همان خانم آمریکایی اش می آید و خانمش هم یک مدتی ظاهراً اینجا برای کارهای خبرنگاری ماند بعد طالب زاده گفت من دیگر به آمریکا برنمی گردم من گمشده خودم را پیدا کردم من دنبال همین هستم و هیچ چیز دیگری هم نمی خواهم. و راست می گفت منتهی من می دیدم به ایشان تهمت می زدند. بعضی از آنهایی که شک داشتند الآن خودشان ضد انقلاب و ضد دین هستند.

و از شجاعت این آدم بگویم که آدم تا ایمان نداشته باشد شجاع نمی شود. ما آن سفر بوسنی که زمان جنگ رفتیم آمریکایی ها فرودگاه سارایبو را گرفته بودند و نگذاشتند ما برویم. بعد رفتیم هم کراواسی پناهنده های بوسنی را، از طریق آنجا بتوانیم برویم نشد بعد رفتیم داخل خود صربستان چون بوسنیایی ها را می زدند می کشتند. دقت می کردم ایشان در لحظات خطر، چون صرب ها داشتند می جنگیدند مسلمان و، ما هم با ریش آنجا بودیم خطر داشت ما سه بار آنجا بازداشت شدیم. یک بار ما را از قطار در مجارستان در مرز پیاده کردند بازداشت مان کردند یک بار هم در هتل نصفه شب کماندوهایشان توی هتل ریختند عین فیلم ها حمله کردند و بعداً هم که اجازه دادند گفتند باید توی هتل بمانید تا ما نگفتیم جایی حق ندارید بروید صبح زود طالب زاده گفت بلند شویم برویم یک شهر دیگر کوزوو که مرکز مسلمان ها بود. اون می گفت تکان نخورید ایشان صبح می گفت حرکت کنیم. یعنی خلاقیت، شجاعت، و هنر رسانه­ای. همه چیز را از چشم رسانه دقیق می فهمید. یک چیزهایی که برای هیچ کس مهم نبود ایشان می گوید که اینجا بایستیم این خیلی مهم است در حالی که بقیه آن دو- سه نفر دیگری که در جمع بودند می گفتند کجای این مهم است؟ این نبض رسانه ای همه مسائل را می فهمید و از توی همان هیچی چیز درمی آورد! و بعد هم می دانید چون رسانه های آمریکا و اروپایی ها در اول انقلاب راجع به امام و انقلاب مدام دروغ می گفتند ایشان گفت من دیگر برای شما کار نمی کنم و از آن ها جدا شد و به جهاد و فیلمبرداری و بعد صدا و سیما آمد و کارش را شهید مرتضی آوینی ادامه داد و مرکز اسلامی آموزش فیلمسازی، مدیریت مرکز تحقیقات و مطالعات سینمایی، معاونت سینمایی و ارشاد و از این کارها و دو – سه تا کار بزرگ انجام داد یکی از آنها جشنواره عمار است که چند نفر نقش اساسی در آن داشتند و حتماً یکی از تئورسین های آن طالب زاده بود. این یک جنبش موازی سینمایی- انقلابی بود در کنار جشنواره فجر درست می کردند. اول قرار بود که جشنواره فجر جامعه سینمایی هنری ما را مدیریت محتوایی و صنفی بکند عاقلانه با آموزش و با تعلیم این ها را مدیریت کند و به سمت مسائل انقلابی بیاورد. از آن فیلم فارسی های قبل از انقلاب که از یک طرف عرق می خوردند تجاوز می کردند آدم می کشتند نعره می کشیدند بعد هم می رفتند حرم شعم روشن می کردند که همه کارها درست بشود یعنی به نسل ما داشتند یاد می دادند که هم می توانی عرق بخوری فاحشه خانه بروی و بعد هم برو حرم، شمع روشن کن همه کارها درست می شود! از آن جشنواره فجر قرار بود ما را به سینمایی که در خدمت عقلانیت، معنویت، اخلاق، استقلال و عزت و تربیت نسل جدید برساند. متأسفانه نهادهای ما مثل ارشاد و دیگران از پسِ این کار برنیامدند. رفتند سراغ عمل گرایی. اغتشاشات یکی دو سال پیش فکر کردن جمهوری اسلامی رفت پریدند آن طرف که یعنی بابا ما با اینها نبودیم! سینما و بخشی از سلبریتی های ما از بیرون پول می دهند، تطمیع می کنند، برنامه می نویسند، اصلاً سناریو به این ها می دهند می گویند کدام هنرپیشه ها را بیاورید و کدام ها را نیاورید. سرگرمی در نهادهای ما یک وقت به آن سمت می زنند! یک کسی مثل طالب زاده بیش از وزارت ارشاد، بیش از وزارت خارجه، بیش از سازمان فرهنگ و ارتباطات ما خودش و همفکرانش در این قضیه کار کرد. شجاعتش هم آن شبی که توی هتل ریختند من حواسم به این بود که – دو سه نفر بودیم - ایشان چه کار می کند؟ به جای این که آن لحظه بگوید فرار کنیم الآن ما را نگیرند وسط جنگ زندان ببرند می گفت برویم کوزوو مسلمانی آنجا هست که اسم خودش را بهاءالدین خمینی گذاشته، اسمش را عوض کرده، برویم خانه او، تا ما را نگرفتند با او هم یک مصاحبه بکنیم! ایشان را سیا و پنتاگون می شناختند حالا غیر از این که یک عده ای کاسه لیسی می کنند که یک ویزایی بگیرند آنجا بروند او 10- 15 سال آنجا بود و گفت من آنجا هم که بودم تابعیت آمریکا را نگرفتم اصلاً دنبالش نرفتم. گرین کارت هم من نگرفتم با این که من آمریکایی بودم و آمریکایی بزرگ شدم و سبک زندگی من آمریکایی بود. از همان هایی که آن موقع با هم در آن گروه بودیم – اسم هایشان را نمی برم- آن موقع من یادم هست اینها اداهای سوپر حزب اللهی در می آوردند. کسی که دهه 70 رمان های خارجی را مثل داستایوفسکی، آندرژید، ویکتورهوگو که نوشته مثلاً جام شراب را برداشت یا بوسه ای گرفت، خب این چیزها برای آنها طبیعی است. همین رمان ها را جمع کرده بود 10- 20 نفر را نشانده بود که این جاهایش را همه­اش را خط بکشید! گفتم تو داری برای آندرژید احمق آرتدوکسی پرونده درست می­کنی؟ حالا از این طرف، همان موقع شهید آوینی را متهم کردند که این گمراه و منحرف است! گفتند آوینی منحرف است بعداً شد آوینی­چی! می خواهم بگویم این آدم­ها را نگاه کنید منتظر هستند تقی به توقی بخورد به یکی از اینها پیغام دادم که می دانی تو چه وقت آن طرف رفتی؟ 21 بهمن داری ساواکی می شوی. الآن 21 بهمن دنیاست. تو نمی فهمی؟ نمی بینی چه خبر است؟ 21 بهمن رفتی آن طرف ساواکی شدی؟ یعنی شعور سیاسی هم نداری. نسلی از فیلمسازان مسلمان انقلابی دردمند را تربیت کرد که بعضی از این ها کم­کم دارند وارد سینمای حرفه ای می شوند. نمایش کوتاه، مستند، بلند، فیلم داستانی، همه اینها را ایشان تجربه کرد. تهمت ها و جنگ روانی که علیه ایشان بود.

طالب زاده کاملاً آمریکاشناس و غرب شناس بود. غرب شناس هم تجربی و هم تئوریک. و گاهی تعابیری راجع به بعضی از مسائل می کرد که یک جمله بود اما پشت آن یک ساعت فکر بود. هیچ وقت من از این آدم حرف مفت نشنیدم. حرف از روی منافع شخصی هیچ وقت نشنیدم. مثلاً گلایه شخصی بکند با این که او را اذیت می کردند می گفت گاهی کار من را به یک بچه ای می سپارند که زیر دست خود من تربیت شده یا شاگرد شاگرد من است! بعد او باید برای من تصمیم بگیرد. می گویم این کار را بکن می گوید بایدبررسی شود خب تو که می خواهی کار او را بررسی کنی تو که شاگرد شاگرد او هستی تو چطوری می خواهی بررسی کنی؟ کوتوله­های ریشو! یک بار فقط به من گلایه کرد که من را زیر دست یک بوروکرات می فرستند که او به این حرف های من یا شناخت ندارد یا عقیده ندارد. بعد می گویند ایشان باید اجازه بدهد و بر کار شما نظارت بکند! توضیح می دهم او نمی فهمد ولی او را رئیس کردند و امضاء و بودجه دست اوست! این مشکل را ما هنوز هم کم و بیش داریم. این قضیه هالیوودیسم، بیداری اسلامی، مسئله چهره­ها – آن هنرپیشه مشهور آمریکایی کیست که فرزندش مسلمان شد که پدرش از هنرپیشه های برجسته هالیوود است تازه منتقد صهیونیست ها بود ولی باجش را هم به آن ها می داد - آن فیلم اسکندر را که ساخته نمی دانم دیدید یا نه؟ در دو- سه جای آن فیلم توهین های کثیفی به ایرانی ها می کند. ولی در عین حال خودش منتقد صهیونیزم است یک جایی گفته اگر من آن تیکه ها را نگویم نمی گذارند کار کنم. شما الآن دارید دیکتاتوری رسانه ای را می بینید. شما در هالیوود فیلم علیه پیامبر، قرآن، مسیح، مریم، اخلاق، همه چیز ساختند اما یک فیلم علیه صهیونیست و اسرائیل امکان ندارد. خط قرمز و سانسور می کنند. علیه همجنس بازی هایی که اینها می کنند نمی شود آنجا یک فیلم بسازید و اینها نماینده افکار عمومی آمریکا و غرب نیستند. اینها یک مافیا به معنای دقیق کلمه، قدرتمند، سرمایه دار و مسلط. این سبک زندگی آمریکایی همه کار اینهاست. خود مردم آمریکا غالباً تا صد سال پیش اصلاً این حرفها را قبول نداشتند و این حرفها را ضد ارزش می دانستند. گفتند جاسوس است! چه کسانی؟ کسانی که خودشان جاسوس بودند. در هیئت مذاکرات هسته ای جاسوس درآمد که رسماً معلوم شد جاسوس است. از آن طرف سرویس های آمریکا، ضد اطلاعات پنتاگون ارتش آمریکا چیزی که ایشان گفت، گفت اینهایی که دعوت کردم آمدند توی افق نو یا با آنها مصاحبه می کنم تک تک اینها رو FPI یا حتی پنتاگون یکی یکی اینها را احضار می کنند بعضی هایشان را در آمریکا و اروپا می ترسانند که دیگر جرأت نمی کنند با آنها تماس میگیریم می ترسند بعضی هایشان هم به شدت تحت فشار قرار می گیرند. ضعف رسانه ای ما در بحران ها. ایشان می گفت قضایای سال 88 فقط در رسانه شکست خوردیم ما را به دست خودمان زدند. شعور رسانه ای در کشور نبود، همین الآن هم ضعیف است. جای ظالم و مظلوم عوض می شود جای شهید و جلاد عوض می شود. برای این که کسانی نیستند بیایند حرف بزنند، به موقع حرف بزنند، درست حرف بزنند و حرف درست بزنند. در چه تاریخی چه بگوییم و چه زمانی چه بگوییم ایشان می گفت آن قضایا اتفاق نمی افتاد. با مردم، نه با موافق، نه با مخالف، نه با خاکستری، بلد نیستند اینها چطوری حرف بزنند. اینها اهمیت کلمات را نمی فهمند راست هم می گفت نمی فهمند. هر کلمه مثل یک بمب و مثل یک نارنجک است ضامن آن را نکشی پرتاب کنی مثل یک تیکه سنگ می شود. ضامن آن را زود بکشی خودت را منفجر می کنی. قدرت کلمات در رسانه های جمهوری اسلامی هنوز شناخته شده نیست. من تنها کسی را که در مسئولین می بینم اهمیت کلمه را می فهمد فقط خود رهبری است حساب شده است. می گفت همان قضیه هواپیمای اوکراین، این قضیه در ده کشور دنیا اتفاق افتاده، یک کاری کردند بدهکارها طلبکار شدند یعنی خودشان که باید جواب میدادند طلبکار شد! فقط یک جنگ رسانه ای است. سر قضایای تراریخته هم دیدگاه هایی داشت و می گفت گوش نمی کنند تا بخواهند باور کنند. یک تروریزم وسیع در حوزه دارو، غذا و سموم کشاورزی در ایران در جریان است و نمی فهمید که چرا محصولات کشاورزی تان دارد خراب می شود و محصول نمی دهد و یکی یکی دارد تعطیل می شود بلایی که سر مرغ و جوجه و گوشت دارند می آورند! می گفت اینها دانشگاه های تخصصی دارند با میلیاردها سرمایه که چطوری اقتصاد و دامداری و کشاورزی یک کشور را فلج کنند. چطوری نسل ها را عقیم کنند. حالا گاهی هم فرصت نمی کرد که درست توضیح بدهد بعضی ها می گفتند توهمات است! قضیه حج را هم گفت کسی گوش نمی کند گفت اول پروفسور آنها گفت. گفت دقت نمی کنید که چرا هرکسی حج می رود و می آید بدون استثناء تا مدت ها مریض می شود؟ اخیراً در کربلا و نجف هم همینطور شده. گفت صهیونیست ها دارند آنجا کار می کنند و این گروه های حفاظت و امنیت مکه دست سرویس های کمپانی های بخش خصوصی اطلاعاتی آمریکایی و صهیونیستی است از نظافت و بهداشت تا امنیت آن. سر قضیه خودش هم ایشان گفت من بخاطر خودم نمی گویم این قضیه ادامه دارد. لپ تاب من را دزدیدند و با فاصله کوتاهی پیدا شد من دیدم کل لپ تاب را خالی کردند ولی فکر نمی کردم که یک هدف دیگری هم دارند و آن ضربه به خود من است. گفت از همان لحظه ای که آن لپ تاب آمد و من با آن کار کردم سرفه های خونی شروع شد. بحث مرگ و زندگی نیست بحث این است که چرا تصمیم گیران و تصمیم سازان درست گوش نمی کنید؟ همین کرسی های آزاداندیشی که نهادینه نشد نه در دانشگاه نه در حوزه، اگر همین کرسی ها را درست مدیریت کنند تنش ها و بحران های اجتماعی به صفر می رسد.

ما از اینجا به طالب زاده درود می فرستیم و از خدای متعال می خواهیم ایشان و همه دوستانی که صادقانه با ایشان کار کردند شاگردان و همکارانش و به همه اینها انشاءالله خداوند توفیق بدهد کار بسیار بزرگی کردند و شاید اهمیت آن را خودشان هم خیلی نمی دانستند الآن این اتفاقاتی که دارد 40- 50تا دانشگاه در آمریکا دارد می افتد یک میلیون جمعیت توی لندن تظاهرات می آید. در فرانسه، یک هیئتی از دانشگاه سوربن فرانسه چند سال پیش آمده بود جایی جلسه بود 5- 6تا استاد بودند گفت ما راهپیمایی یک میلیون نفری در پاریس راه انداختیم یک روز نامه در فرانسه اجازه نداشت حتی یک عکس یا یک گزارش از راهپیمایی ما نشان بدهند. اینطور دیکتاتوری رسانه ای هست. گوگل چند ده نفر- همین دیروز من دیدم – از کارمندانش را فقط سر این قضیه فلسطین که توئیت زده یا حماس را محکوم نکرده اخراج کردند.

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته



هشتگ‌های موضوعی

نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha